جدول جو
جدول جو

معنی ابن سماعه - جستجوی لغت در جدول جو

ابن سماعه
(اِ نُ سَ عَ)
ابوعبدالله محمد بن سماعه تمیمی. از فقهای حنفی، شاگرد قاضی ابویوسف. او بزمان مأمون، قاضی جانب غربی بغداد بود و در دورۀ معتصم برای ضعف بینائی از قضا کناره گرفت و به سال 233 ه. ق. وفات کرد و متجاوز از صد سال داشت. او راست: کتاب ادب القاضی. کتاب المحاضر و السجلات. وکتب محمد بن الحسن ابوعبدالله را نیز روایت کرده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ جَ عَ)
چند تن از دانشمندان عرب از یک خاندان بدین نام معروفند: 1- بدرالدین ابوعبدالله محمد بن ابراهیم کنانی فقیه (639-733 ه. ق.). او مدتی قاضی القضاه بیت المقدس و چندی قاضی القضاه قاهره و وقتی قاضی القضاه دمشق بوده است. مهمترین کتب او تحریرالاحکام است. 2- ابوعمر عبدالعزیز عزالدین فرزند ابن جماعۀ مذکور (649 -767 ه. ق.). او نیز مانند پدر قاضی مصر یا شام بوده است. 3- ابراهیم بن عبدالرحیم نوادۀ بدرالدین مذکور 725-790 ه. ق.). او در سال 773قاضی مصر و مدرس صالحیه بوده و در سنۀ 774 به بیت المقدس رفته و باز در 781 قاضی مصر و در 785 بقضای دمشق منصوب گردیده است. 4- ابوعبدالله محمد بن ابی بکر نوادۀ عزالدین طبیب. او در قاهره طبیب و مدرس فلسفه بود و بدانجا بمرض وبا درگذشت. شرحی بر منظومۀ موسوم به بدءالأمالی نوشته است 759-819 ه. ق.). و از این دوده است عمادبن جماعه که بسعایت او شهید اول محمد بن مکی در حظیرهالقدس به سال 786 مقتول و مصلوب شد
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
یحیی بن یحیی قرطبی. وفات 315 ه. ق. از اطبای نامی اندلس. او در نجوم و ادبیات نیز مهارت داشت و معتزلی مذهب بود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
محمد بن عبدالله. از شاگردان ابومعشر و کتاب المدخل الی صناعه النجوم از اوست. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سُ قَ)
ابوعبدالله محی الدین محمد بن محمد بن محمد انصاری شاطبی (572- 662 ه. ق.). از علمای اندلس. در حدیث و ادب شهرت داشت و شعر نیکو میگفت. وفات او بقاهره بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ حِ رَ)
ابوالحسن احمد بن محمد بن حمارۀ کاتب. از افاضل کتّاب بود و او صحبت ادباء بزرگ دریافت. او راست: کتاب امتحان الکتّاب و دیوان ذوی الألباب و کتاب الرسائل
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سَمْ ما)
ابوالعباس محمد کوفی قاضی. در زمان هارون الرشید به بغداد آمد و چندی آنجا ببود، پس از آن بکوفه مراجعت کرد. او مردی فصیح و لسن بوده و کلمات قصار در امثال و مواعظ داشته است. و ابن الندیم در جملۀ زهّاد از زاهدی به کنیت ابن السماک نام برده و ظاهراً مراد او صاحب همین ترجمه است. وفات او به سال 183 ه. ق. است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سِ)
شمس الدین محمد بن حسن. از شعرا و ادبای دمشق. وفات او در 722 ه. ق. بوده است. او راست: شرحی بر ملحهالاعراب حریری و دو جلد ضخیم در شرح مقصورۀ ابن درید و ملخص صحاح جوهری بحذف شواهد و کتاب المقامهالشهابیه و نظیره ای بر قصیدۀ تائیۀ ابن فارض. او مدتی در مصر اقامت گزیده و قصیده ای در حنین دمشق موطن خویش داشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
تاج الدین ابوطالب علی بن انجب بن عثمان بغدادی. مورخ و ادیب مشهور. او کتابدار مستنصر عباسی بود و ادب از ابن نجار فراگرفت و کتابهای بسیار در تاریخ کرد، از آنجمله است: اخبارالخلفاء و آن در مصر به طبع رسیده. اخبارالمصنفین. اخبارالحلاج. اخبار قضاه بغداد. اخبارالوزراء. اخبار الربط و المدارس. طبقات الفقهاء. المقابرالمشهوره. و از همه بزرگتر تاریخ او مشهور به تاریخ ابن ساعی است در سی مجلد. وفات او674 ه. ق. بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ جَ)
ابوعبدالله محمد بن یزید ماجۀ قزوینی ربعی بالولاء. از کبار ائمۀ محدثین، صاحب یکی از صحاح سته و آن کتاب به نام سنن ابن ماجه معروف است. مولد او به سال 209 ه. ق. در قزوین. او بغداد و بصره و کوفه و شام و مکه و مصر و ری را سیاحت کرد و از مشاهیر محدثین عصر حدیث شنود. وی را در تفسیر و تاریخ یدی طولی بود و علاوه بر سنن، او را تفسیری است و نیز کتابی در تاریخ در نهایت نفاست و نیز تاریخ قزوین. وفات او در سال 273 بوده است
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟ عَ)
عمیره بن عبدالمؤمن الرهاوی الأزدی. محدّث است. در جامعه اسلامی، محدثانی که قادر به تجزیه و تحلیل دقیق روایات پیامبر اسلام و اهل بیت بودند، از احترام ویژه ای برخوردار بودند. آنان با بررسی دقیق اسناد و مدارک روایات، سبب تثبیت اصول دینی و جلوگیری از انتشار احادیث نادرست یا جعلی شدند. در نتیجه، محدثان نقشی اساسی در تدوین منابع حدیثی معتبر ایفا کردند.
لغت نامه دهخدا